یادداشتی در یاد هنرمند فقید استاد نادر افشاری‬

نادر افشاری نقاش؛ ژان باتیست ایرانی بود

نادر افشاری نقاش؛ ژان باتیست ایرانی بود

اگر روز 16 آوریل 1877 در رستوران تراپ، سر میز شامی که گوستاوفلوبر، ادمون دوگنکور و امیل زوالا گرد آمده بودند، یکی از نقاشی های نادر افشاری نقاش و استاد نقاشی ایرانی را می آورند؛ شاید به چهره آن پنجاه زنی که از برزخ برگشته بودند و نادر افشاری آنها را نقاشی کرده بود با حیرت نگاه می کردند.

او را چون ژان باتیست باید یک نانورالیست دانست مردی عجیب در نقاشی و ساده در زندگی.

او از منحصر به فرد ترین نقاشان تکنیکی ایران بود. در تاریخ نقاشی ایران روزی که قرار بود در یکی از گالری ها؛ آن نقاشی های شگفت ناتورالیستی که قدرت اش را در تخیل حداقل پنجاه زن که از برزخ برگشته اند به بیننده نشان دهد؛ قراری گذاشتیم. نادر آمد با آن پیراهن سفید و شالش. حرفهای فرهاد را گوش می داد. به او نگفتم که میخواهم بروم سراغ آیدین آغداشلو تا شگفتی کارهایش را بیاید ببیند.

در ایران اگر دو انتشارات و دو روزنامه کنارت باشند؛ خدای بزرگی می شوی در هر چیزی که بخواهی.

نادر افشاری با آن چهره جذاب و اندکی غربی اش؛ نه که ادا و اطوار سهراب سپهری را داشته باشد؛ اصل خاک بود. اصل ریشه. اصل گردوبن های آذربایجان. اصل تاریخ هنر بود. تصویر را آنچنان می شناخت که دست هایش در سانتی متر تابلو؛ با قلمو محل تصادم چند رنگ را به تو بیاموزد.

نادر خالص انسان بود. بروید یادداشتش درباره مرگ دال بزرگ را بخوانید. نادر افشاری شعله ای از دور بود که ما از دور تماشایش کردیم و قبل از گرمای او، جهان تاریک شد.

نمی دانم آثارش که حتی در صفحاتش نیست کجاست. او دیر کارگاهش را به دنیای نقاشی معرفی کرد اما نقاشی ها و مجسمه هایش جزیی از تاریخ هنرست حتی اگر ده سال دیگر هم او انکار شود.

امشب رفتم و برایش پیغام گذاشتم. از یکماه پیش تا حالا نبوده ای. چه نارفیقم من. گمت کردم و رفتی به سمت برکه های دور پرنده من. خداحافظ نادر افشاری عزیزم. آنسوی پرده در بهشت نقاشی بکش ...قبل از خاک می بوسمت رفیق خوب و استاد نقاش من. بعدها که بگدرد این روزگار تلخ تر از زهر؛ خواهند نوشت نادر افشاری؛ ژان پاتیست ایران بود..

9 شهریور 98

علی صارمیان (معلم داستان) - تهران




logo-samandehi