نگاهی به آثار هنرمند نساجی "ماگدالنا آباکانوویچ"
ماگدالنا آباکانوویچ به عنوان یک textile artist از اواسط دهه ۱۹۵۰ تا اواخر قرن بیستم پیشرفت زیادی داشت وهنر او به مجسمهسازی و اینستالیشن گسترش یافت.
به گزارش گالری آنلاین به نقل از هنرآنلاین، ماگدالنا آباکانوویچ که سال ۱۹۳۰ در یک خانواده اشرافی لهستان به دنیا آمد، دوران کودکی خود را در جنگلها و مزارع املاک روستایی خانوادهاش گذراند و در نوجوانی شاهد وحشت جنگ بود. او که در لهستان کمونیستی پس از جنگ جهانی، دانشجوی هنر شد، راه خود را دنبال کرد و موفق شد در سطح بینالمللی فعالیت کند.
دیوارپوشهای پشمی بسیار بزرگ او، که از ترکیب پشم، موی اسب، پنبه و ابریشم مصنوعی ساخته میشوند، مخاطب را دعوت میکند که هم از دور و هم از نزدیک به آنها نگاه کند و این بافتهای خشن، تودههای ناهموارو گره دار، جابجایی مواد و بافتها را ببیند.
دیوارپوشهای آباکانوویچ اگرچه با دقت و مانند نقاشی و کلاژ کار شدهاند، اما زندگی ملموسی به خود میگیرند. این آویزها هنرمند و بیننده را میبلعد و گرمای مادی و بوی ارگانیک آنها به اندازه یک لالایی آرامش بخش است. بنابراین جزئیات و تغییرات بافت آنها نیز یک صمیمیت عمیق و یک شیفتگی تقریباً ابتدایی را به آنها القا میکند، مانند نشستن درآغوش مادربزرگ یا خیره شدن به تکههای خزه و پوست درخت، و چیزهایی که در حال رشد هستند. این کارها مخاطب را به شادی دعوت میکنند و جای تعجب نیست که برخی از عناوین آنها نامهای زنانه مانند هلنا و دزدمونا است.
آثار نساجی آباکانوویچ تا اواسط دهه ۱۹۶۰، تقریباً شبیه نقاشیهای دیگر هستند اما به روشی دیگر. آنها بیشتر از آنکه تزئینی باشند، به اکسپرسیونیسم انتزاعی و نقاشی انتزاعی غیررسمی اروپایی دهه ۱۹۵۰ نزدیک هستند.
در اواسط دهه ۱۹۶۰، آباکانوویچ از مستطیل فاصله گرفت و شروع به ساختن اشکال بیضی شکل کرد. سپس آثار خود را به طور کلی از دیوار جدا کرد و به آنها اجازه داد در فضا آویزان شوند.
این فرمها اغلب شبیه کتهای بزرگ، تنههای درختان شکافتهشده، برگهای رگهدار و دندانهدار، پوستههای غولپیکر حشرات و... هستند. این آویزهای پشمی و رنگ شده که از سال ۱۹۶۷ آغاز شد، در گالری آویزان میشد و سایههایی با کنتراست بالا روی زمین ایجاد میکرد و به آنها حس زندگی و رمز و راز میداد.
یکی از مشکلاتی که مفسران و منتقدان آثار آباکانوویچ در دهههای ۶۰ و ۷۰ با آن مواجه بودند، نحوه قرار دادن کارهای متنوع و چندشکل او بود. آیا دیوارکوبها و بافتههای معلق او اصلاً اثرهنری بودند؟ یا صنایع دستی و هنر کاربردی؟ منتقدان او را «نقاش دستگاه بافندگی» مینامیدند و آثار او را «موجودات بافته» توصیف میکردند. مفسران بعدی سعی کردهاند او را در رابطه با پست مینیمالیسم آمریکایی و هنر پوورا ایتالیایی ببینند.
اما برای آباکانوویچ همه چیز مربوط به بدن بود، با همه مشکلات جسمی و روحی آن. او خود را هنرمند فمینیست نمیدانست، اما توانست بافندگی را که اساساً زنانه تلقی میشود، به هنری تبدیل کند که زبان مادی حفاظت و اعتراض، مراقبت کردن و یادآوری است.
مواد آباکانوویچ هم انعطاف زیادی به او میداد و هم انواع تداعیهای روزمره و نمادین را داشت، بهویژه با توجه به آنچه هنوز عمدتاً به عنوان کار زنانه خیاطی و بافندگی در نظر گرفته میشود. همه اینها برای خواندن آثار او بسیار مهم است، اگرچه، در بسیاری از کارهای کوچک، او به بیش از یک رسانه خاص علاقهمند بود و از مواد مختلف استفاده میکرد.
آباکانوویچ که در سال ۲۰۱۷ درگذشت، در آخرین دوره کار خود به سمتی دیگر رفت و به ساختن درختان برنزی و گروههایی از پیکرههای برنزی بدون سر و دستههای پرندگان در حال پرواز پرداخت.