در آخرين پروژه چيهارو شيوتا با عنوان "من فردا چه کسي هستم؟"، سالن اجتماعات سابق در Kunstraum Dornbirn، اتريش، به شبکه اي از نخ هاي قرمز شبيه يک هزارتو تبديل شده است.

به گزارش گالري آنلاين، چيهارو شيوتا، بهخاطر چيدمان هايش با استفاده از نخها شناخته ميشود، او مفاهيم انتزاعي را با اشياء روزمره ادغام ميکند. اين چيدمان يک موجود زنده را تداعي ميکند که در بالاي سر بازديدکنندگان معلق است و توسط شبکه پيچيده اي از خطوط قرمز به هم متصل شده است.
بازديدکنندگان با قدم گذاشتن در داخل چيدمان، توسط اين سازه شناور احاطه شده اند. با بررسي دقيق تر، لوله هاي در هم تنيده آشکار مي شوند. اين نصب که توسط بيش از 5000 نخ قرمز نگه داشته شده است، به نظر مي رسد که به آرامي حرکت مي کند، گويي مايع قرمز رنگ که نماد خون است، در مسيرهاي پيچ در پيچي که حدود دو و نيم هزار متر امتداد دارند، جريان مي يابد. برخي از لولهها از ساختار اصلي جدا ميشوند و از طريق پمپهاي پزشکي به فلاسکهاي ارلن ماير متصل ميشوند. هنرمند در مورد اثر خود ميگويد: همه ما زندگي ميکنيم، کار ميکنيم، ميخوابيم، عشق ميورزيم و رنج ميکشيم و يک سيستم قلبي عروقي دائماً کار ميکند. اين هنرمند توضيح مي دهد که با ضربان قلب حدود 70 ضربه در دقيقه، روزانه تقريباً 10000 ليتر خون به حدود 100000 کيلومتر رگ خوني پمپاژ مي شود.
چيهارو شيوتا مفهوم گردش خون را مي گيرد، آن را بزرگتر مي کند و آن را به روشي خاص در ساختار سالن قرار مي دهد. به جاي قلب، پمپ ها چيزي شبيه خون را در رگ ها حرکت مي دهند. گاهي اوقات، اين "خون" به طور موقت از چرخه خارج مي شود و قبل از اينکه با استفاده از پمپ به چرخه بازگردانده شود، در يک ظرف ذخيره مي شود. اين فرآيند شبيه به نحوه عملکرد دستگاه قلب-ريه در حين جراحي قلب باز است.
در نمايشگاه، نبود بدن راهي براي برجسته کردن اهميت آگاهي ذهني است. بدون بدن، چرخه نمي تواند وجود داشته باشد. همه چيز به هم متصل است، بنابراين اگر يک قسمت به خوبي کار نمي کند، روي بقيه تأثير مي گذارد. اين ايده مربوط به درون به بيرون در سراسر آثار SHIOTA ديده مي شود. درست مانند نحوه احاطه بدن ما توسط پوست و لباس، محصور در محيط اطراف، و قرار گرفتن در جهان، تصوير بزرگتر شامل مکان ما روي زمين با ساير موجودات زنده است. خون در اينجا نشان دهنده اطلاعات شخصي فرد در مورد منشاء، ملت، خانواده، سلامت و بيماري است. به طور معمول، ما نميتوانيم خون درون خود را ببينيم، که بسيار جذاب و گاهي ترسناک است. ما فقط زماني آن را مي بينيم که آسيب ببينيم يا در شرايط شديد.







