پیام تسلیتی برای چهلمین روز درگذشت سهیلا بسکی

جامعه مهندسان معمار ایران متنی را به‌مناسبت فرارسیدن چهلمین روز درگذشت سهیلا بسکی، نویسنده و فعال حوزه معماری، منتشر کرد.

در این متن آمده است:

«تو آمدی ز دورها و دورها

ز سرزمین عطرها و نورها

نشانده‌ای مرا کنون به زورقی

ز عاج‌ها، ز ابرها، بلورها

مرا ببر، امید دلنواز من

ببر به شهر شعرها و شورها

به راه پرستاره می‌کشانی‌ام

فراتر از ستاره می‌نشانی‌ام

نگاه کن

من از ستاره سوختم

لبالب از ستارگان تب شدم

چو ماهیان سرخ‌رنگ ساده‌دل

ستاره‌چین برکه‌های شب شدم

چه دور بود پیش از این زمین ما

به این کبودغرفه‌های آسمان

کنون به گوش من دوباره می‌رسد

صدای تو

صدای بال برفی فرشتگان

نگاه کن که من کجا رسیده‌ام

به کهکشان، به بیکران، به جاودان

رفتنِ عزیزان تلخ است، رفتن بعضی‌ها، تلخ‌تر.

تلخ است، چون به انسان، انسانِ معاصرِ غره ‌شده به علم جدید و فناوری روز و رسانه‌ی مدرن، یادآوری می‌کند که هنوز دچار فقدان است، که عزیزانش را از دست خواهد داد یا از دست‌شان خواهد رفت، که گرچه مرزهای بسیاری را درنوردیده، هنوز در خم کوچه‌ی یکم است.

رفتن بعضی‌ها تلخ‌تر است، چون مانند سیلی‌ای ناگهان انسان را از خوابی عمیق بیدار می‌کند که «های! چه نشسته‌ای؟ او که رفت، یک نفر نبود، نفرها بود... تن‌ها بود... تنها بود...» همان که رودکی قرن‌ها پیش گفته:«از شمار دو چشم، یک تن کم / وز شمار خرد، هزاران بیش». این یادآوریِ دیگری است: این سیلیِ ناگهان و نعره‌ی بی‌امانِ پیامدش، به انسان می‌گوید -و چه دردناک می‌گوید- که دچار فقدان مضاعف شده. قند که مکرر می‌شود، شیرین‌تر می‌شود. فقدان هم که مضاعف شد، تلخ‌تر...

در این روزهای تلخ‌ترِ پس از ششم خرداد - به‌درستی - فراوان از سهیلا بسکی و خدماتش به فرهنگ، هنر و معماری معاصر ایران گفته شده، از داستان‌های دلنشینش، از ترجمه‌های خواندنی‌اش، از مجله‌ی کم‌نظیرش و از جایزه‌ی تأثیرگذارش ... گفته هم اگر نمی‌شد، جز چشم‌های بسته، کسی نبود که این‌ها را نبیند و ندیده باشد. چنین خدماتی فقط از یک انسان بزرگِ چندظرفیتی برمی‌آید که - گرچه در همین زمانه هم همیشه مورد تقدیر و ستایش بوده - هرچه تاریخ بر آن بگذرد، بازهم و بازهم قدر و منزلت بیشتری خواهد یافت.

فراتر از همه‌ی این‌ها، سهیلا بسکی، نه به حرف، که در عمل، ظرفیت‌های زن متجدد معاصر را به فرد فرد اعضای جامعه‌ی ایرانی - این جامعه‌ی معلق میان سنت و تجدد - نشان داد و از پیش‌قراولان این راهِ هنوز کم‌مسافر بود. تاریخ بیشتر درباره‌ی او حرف خواهد زد. ما تنها می‌توانیم یادش را گرامی داریم و این‌طور است که می‌توانیم تلخیِ مضاعف فقدانش را بر خود هموار سازیم و با او بگوییم:

نگاه کن که موم شب به راه ما

چگونه قطره‌قطره آب می‌شود

صراحی سیاه دیدگان من

به لای‌لای گرم تو

لبالب از شراب خواب می‌شود

نگاه کن

تو می‌دمی و آفتاب می‌شود.»

به گزارش خبرنگار ایسنا، سهیلا بسکی نویسنده، مترجم و بنیانگذار جایزه و نشریه معمار و همچنین نشریه شهر، ششم خرداد درپی بیماری در استانبول ترکیه از دنیا رفت.

از جمله آثار داستانی سهیلا بسکی می‌توان به در محاق، ذره، بی‌بی پیک و عکس‌های فوری اشاره کرد. او همچنین برای مجموعه داستان پاره کوچک در سال 1382 برنده جایزه گلشیری برای بهترین مجموعه داستان اول شده بود.

logo-samandehi