نقدی بر ششمین فستیوال «پرفورمنس آرت»

دکتر محمدباقر ضیایی - یکی از فعالان در حوزه پرفورمنس آرت - در یادداشتی نسبت به وضعیت پرفورمنس آرت در ایران و ششمین فستیوال «پرفورمنس آرت» نکاتی را مطرح و خروج خود را از این فستیوال اعلام کرده است.
در این یادداشت که برای انتشار در اختیار ایسنا قرار گرفته، آمده است:
«روال منظم ششمین فستیوال "پرفورمنس آرت" با درگذشت ناگهانی آیتالله رفسنجانی در مورخ یکشنبه ۱۹ دیماه جاری و بهدنبال آن سه روز تعطیلی و عزای عمومی دچار وقفه گشت و پرفورمانسهای روزهای ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ دیماه اجرا نشد. اما روز پنجشنبه با ازسرگیری فعالیت فستیوال، پرفورمانس پیشبینیشده روز پنجشنبه اجرا شد که موجب شگفتی هنرمندان ذکر شده گردید. مرسوم است در فستیوالهای بینالمللی اگر رویدادی حرکت منظم برنامهها را برهم زند، کل برنامهها به عقب کشیده میشود و مسئولان بالافاصله با توضیح این رویداد خبررسانی کرده و مردم را از تقویم جدید فستیوال مطلع میکنند، اما این رسم و قاعده در تنظیم دوباره برنامههای فستیوال پرفورمنس آرت اعمال نشد و سه اجرای معلقمانده به حال خود رها و مدیر برنامههای فستیوال با مماشعات و پشت هم اندازیهای ناموجه از اجرای این سه پرفورمنس جلوگیری کرد و آن را به روز موعودی که از نظر ایشان مناسب است واگذار کرد که این خود وعده سر خرمن دادن است و از عدم مسئولیت و مدیریت ایشان ناشی میشود.
اینجانب را که عمری در مطرح کردن پرفورمانس آرت استخوان ترکاندهام، موظف میکند به ذکر چند مطلب بنیادین در مورد پرفورمانس آرت که ششمین فستیوال آن را به سطح تمرینهای کلاسها و کارگاههای آموزشی کشانده است - بازیگران فستیوال را از میان آنان انتخاب و دعوت کرده است - شاید رویه این امر از شروع فعالیتها و برنامهریزیهای مدیر فستیوال در گالری شخصی ایشان و در بطن تفکرات، جهانبینی و استنباط ایشان از نظر پرفورمانس آرت مشهود است، که به مرور گرایش و خواست ایشان را در جهت ساختار تئاتری و نمایشی مرئی ساخت. با توجه به این مطلب که تدریس ایشان در گروه دانشگاه آزاد گرایش نمایشی ایشان را مشهودتر کرد. این واقعیت است که بهدلیل عدم برنامهریزی در مورد هنرهای معاصر و بخصوص پرفورمانس آرت در دانشکدههای هنرهای تجسمی ساختار عملی و نظری پرفورمانس آرت تدریس نشده است و بسیاری از دستاندرکاران و طراحان دروس دانشگاهی هنوز از چارچوبهای آموزههای هنر دهه ۲۰-۳۰ و در نهایت از ساختار دروس مدرسه باهاوس آلمان آن هم بهصورت ناقص تبعیت میکند و به راحتی میتوان عقبماندگی و محتوای دروس عملی و نظری را مشاهده کرد. عقبماندگی و دیرکردی شاید قریب به ۷۰ سال.
این امر موجب شده است که پرفورمانس آرت در بستر و خاستگاه خودش یعنی هنرهای تجسمی سترون بماند و دستاندرکاران گروه تئاتر به مصادره تازگی و توانمندی تعاملی (انتراکتیو) پرفورمانس آرت بپردازد و این شیوه بیانی (انداموارگی، هنجاری و مفهومی) را از محتوا و دینامیسم اصلی خود خارج و منحرف کند.
بدون شک در دوران معاصر کشیدن دیوارهای جدایی بین رشتههای هنری مختلف بیمعنی است. اما هر مدیومی وسیله بیانی دوران معاصر، از ساختار و هویت تاثیرگذاری ویژه خودش برخوردار است. ضرورت دارد در ایران که هنوز مشخصات ساختاری و مفهومگرایی پرفورمانس آرت به حد کافی مشخص نشده است و اصول آن در دانشگاهها و مراکز آموزشی حلاجی و تدریس نمیشود، از ساختار نظری که در چارچوب و هویت پرفورمانس آرت جهانی وجود دارد تبعیت کند و تلاش شود با گرایشهای نوستالژیک شرقی، عرفانگرایی، گرایش تئاتر غنایی و ساختار رویدادهای پیکرهای چون قمهزنی، سینهزنی، زنجیرزنی و تئاترهای آیینی خودداری کنیم و ترکیب آش شله قلمکاری را به جای پرفورمانس آرت تحویل اذهان جوانانی که در برنامههای فستیوالی اینچنین شرکت میکنند، ندهیم که تبعات ناگوار و کجفهمیهای اخیر از این شیوه بیانی نوین یعنی پرفورمانس آرت را موجب نشود. البته این بحث نیاز به تحلیل عمیق و گستردهتری دارد، اما فقط با ذکر جملهای آن را به فرصت دیگری واگذار میکنم.
آثار هنرهای تجسمی پیوسته بازسازی واقعیت بوده است، اما با تولد پرفورمانس آرت فاصله بین اثر هنری و خود زندگی کم و کمتر شده است و در این راستاست که خوانش جدید از هنجارهای پیکر و اندیشه انسان ما را سرانجام به پیوستگی هنر و زندگی رهنمون خواهد کرد.
اما در مورد فستیوال اخیر به دلایل لایههای بنیادین ذکرشده بالا این ساختار و انتخاب آثار در این فستیوال از توان ارائه تعداد قابل توجهی از آثار برجسته پرفورمانس آرت برخوردار نیست. به ذکر چند نمونه از آن بسنده میکنیم:
- دعوت نکردن و عدم حضور تعداد بیشتر هنرمندان مطرح و تاثیرگذار در این فستیوال
- اهدا عنوان هنرمند یا هنرمند پرفورمنس آرت به نوآموزان و روشن نبودن محدوده آثار حرفهای از جستارهای نخستین برخی از هنرجویان بهدلیل امکانات درجه صفر فستیوال
- حضور چشمگیر و هژمونیک دانشجویان و هنرمندان آماتور که جویای نام هستند و حاضرند برای حضور در فضای موزه و شرکت در فستیوال دست به هر ترفندی بزنند
همین سال گذشته بود که یکی از همین افراد آماتور اثر اجراشده در جشنواره را به کابل برد و به نام خودش اجرا کرد که دامنه این دزدی علنی به مطبوعات کشید و موجب رسوایی بسیار شد.
اینجانب مدیریت اجرایی این فستیوال را فاقد مسئولیت کافی در اداره آن دانسته و با انتقاد از نقش محوری و غیر مشورتی ایشان، خروج خود را از ششمین فستیوال پرفورمانس آرت اعلام میکنم.
لازم به یادآوری است که پرفورمانس آرتِ «پاردوکس انتخاب» خانم دکتر اِشا صدر که دچار همین رویداد شده است نیز از این فستیوال خارج شده، و این دو اجرای «پارادوکس» در آیندهای بسیار نزدیک در مکان و زمان معینی خارج از این فستیوال اجرا خواهند شد و زمان آن به اطلاع عموم خواهد رسید.
در ضمن پیشبینی میشود در کادر این برنامه چند روزه، یک نشست حرفهای از پرفورمانس آرتیستها و منقدان حوزه هنرهای معاصر برای بررسی پرفورمانس آرت و همچنین آسیبشناسی فستیوال اخیر موسوم به پرفورمانس آرت! صورت خواهد پذیرفت.»
همچنین ضیایی بیان کرده که نقطه نظرات مطرحشده در این بیانیه مورد تایید هنرمندانی مانند اِشا صدر اِشکوری، علیرضا امیرحاجبی، رامین اعتمادی بزرگ است.


