داستانهای بحث بر انگیز پشت مشهورترین نقاشی اندرو وایت
ادای احترام الکس تامپسونِ عکاس به نقاشی "دنیای کریستینا"ی اندرو وایت (1948). گرفته شده در سال 2005 درمحل خانۀ اولسونز در جنوب کوشینگ_ مِین. منتشر شده توسط سایت فلیکر.
نقاشی "دنیایکریستینا"ی اندرو وایت (1948) یک شاهکارِ مدرن است. تقریبا70 سال پس از خلق آن (و یک قرن پس از تولد وایت در پنسیلوانیا)، منتقدین و بینندگان زیادی به اتفاق روی آن تمرکز کردند، و مطمئن نیستند که وایت در میان اکسپرسیونیستهای انتزاعی، هنرمندان پاپ و مینیمالیستها جایی داشته باشد.
چگونه است که دنیای کریستینا میتواند اینچنین عمیق احساس دلتنگی و بدبختی را تحریک کند؟
در این اثر فرض بر اینست که بیننده ارتباطی با قومیت آمریکایی دارد، چیزی که قبلا در آثارقرن نوزدهم مدرسۀ نقاشی اسپانیایی "هادسون ریوِر" فرزندانِ دومین نسلشان_لومینیستها_ مورد ستایش قرار گرفته است.
وایت،چشم انداز حومه را به عنوان یک راه فرار از درگیری های ذهنی نمایش داده است. بینندگان ممکن است جزئیات دقیق سبک وایت را متوجه شوند، اینکه چگونه او هر تیغ چمن را به دقت رنگ میکند، و یا بر روی جزئیات تمرکز مضاعفی دارد، حتی دربارۀ آن مزرعۀ درامتداد افق. کریستینا (گفته میشود زنِ بهتصویرکشیدهشده، «آناکریستینا اُلسن» است که فلج اطفال داشته و اندرو وایت او را درحال خزیدن از پنجرۀ خانهاش در علفزار دیده بود). به سمت خانه اش میآید و چقدر طول میکشد که دوباره به خانه بازگردد ... گویی میخواهد ما هم همراه با او و با حس و درک عمیق مشقت اش به خانه برویم.
با اینحال، ما نباید جنبههای فراتر در نقاشی وایت را نادیده بگیریم. از آنجا که ما چهره کریستینا را نمیبینیم، در عوض بر روی جزئیات بدنش تمرکز میکنیم. ما انگشتان خاکی شده و خاکستری، موهای پریشان، لباس صورتی و کفشهای سادۀ او را میبینیم. ممکن است سوالاتی در ذهن بیننده ایجاد شود. کریستینا کیست؟ چرا روی زمین نشسته است؟ به دنبال چه کسی یا چه چیزیست؟
عناصر پر رمز و راز تصاویر ممکن است بیننده را مجبور به نگاه نزدیکتر کند
.
متأسفانه،نگاه دقیقتر به زمینۀ تاریخی و اخلاقی نقاشیِ دنیای کریستینا، لذت و شوق اولیۀبیننده را تحت تأثیر قرار میدهد. وایت یک هنرمند، با شخصیتی خاص بود که هفت دهه از کارش را عمدتا بر دو خانواده در دو مکان مختلف متمرکز کرده بود: "کورنر"در "چادس فورد"، "پنسیلوانیا و اولسونز" در "جنوب کوشینگ،مِین". نقاشی دنیای کریستینا دربارۀ آنا کریستینا اولسون است. او یکی از الهههای نقاشی اندرو بود که در چندین اثر هنری دیگرش نیز ظاهر شد. اولسون در مزرعۀ خانوادگیخود در جنوب کوشینگ _مین_ در نزدیکی خانه وایت زندگی میکرد.
اگر چه متخصصان مغز و اعصاب در ابتدا تصور میکردند که اولسون مبتلا به فلج اطفال بوده است، اما اکنون معتقدند که از بیماری شارکوت-ماری-توث (CMT، نوعی اختلال ژنتیکی) رنج میبرده که موجب ضعف در پاها و عضلات پامیشود. CMTهمچنین مانع هماهنگ عمل کردنِ انگشتان دست، دستها، مچها و زبان میشود. در نتیجه، اولسون از کمر به پایین دچارمعلولیت بود؛ او اغلب با خزیدن در زمینهای خانوادهگیشان حرکت میکرد. و ازآنجایی که وایت این موضوع را به نحوی رمز آمیز می پنداشت، دقیقا زمانیکه، یک بعداز ظهر در حال مشاهدۀ حرکت کردن و خزیدنِ او در چمنزار بود، برای کشیدن نقاشی دنیای کریستینا الهام گرفت.
او تصریح میکند که چرا تصمیم به کشیدن نقاشی اولسون گرفت، وایت یک بار اظهار داشت که میخواهد" با رعایت انصاف و عدل بتواند به طور فوقالعادهای بر زندگی وی، زندگیایکه اکثر مردم دربارۀ آن ناامیدانه فکر میکردند، احاطه داشته باشد. اگرچه در برخی ازبخشهای کوچک نقاشی موفق شدم تا محدودیتهای جسمی، و محدود بودن دنیای اولسون را از لحاظ فیزیکی طوری ترسیم کنم که قابل درک برای بینندگان باشد، ولی این به هیچ وجه به معنای محدود بودن دنیای معنوی وی نبود، و در نتیجه من آنچه را که قصد داشتم، به دست آوردهام. "
اگرچه این هدف قابل تحسین است، اما وایت هرگز به طور کامل به آن نرسید. دنیای کریستینا نه تنها تصویر اولسون، بلکه "بِتی"، همسر جوانِ هنرمند (وایت) را نیز نشان میدهد. همسر وایت نزدیک 30 سال سن داشت و از اولسون کوچکتر بود. وی کسی بود که برای دستیابی به مدلسازی دقیق و برنامه ریزیهایش برای نقاشی آماده و در دسترس وایت بود. وایت از همسرش به عنوان یک مدل برای کشیدن اجزای سر و صورت استفاده می کرد.
این کار میتوانست به نقاشی وی صدمه بزند. آیا وایت بخاطر زیبایی همسرش، بخشی از قسمتهای بدن وی را جایگزین اولسون کرد؟ و آیا ما میتوانیم تصورش را کنیم که شاید وایت هرگزاز اولسون برای به تصویر کشیدن ناتوانیاش اجازه خواسته باشد؟ آیا ای نکار، کارصحیحیست؟
امروز، میتوان استدلال کرد که وایت به هدفی که دربارۀ دنیای کریستینا اظهار داشته، با کمک جایگزین کردن مدلی جوانتر رسیده است، اما در رابطه با این داستان هیچ چیز به همین سادگیها هم نیست. طبق نقل قولهای صورت گرفته، اولسون نیز عاشق نقاشی کشیدن بود.
در حقیقت، اولسون و وایت رابطۀ بسیار نزدیکشان را در طول عمر خود حفظ کردند. یک سال قبل از مرگش، وایت به " لسآنجلس تایمز" گفت که میخواهد همراه با اولسون دفن شود.
چنانکه احساسات مبهم وایت در نقاشی دنیای کریستینا حقیقت را مغشوش میکند. مدت کوتاهی پس از اینکه موزۀ هنرهای مدرن نقاشی این هنرمند را خریداری کرد، وایت تبدیل به یک نقاش موفق شد. (نه تنها منتقدین او را دوست نداشتند؛ بلکه از او نفرت نیز داشتند. آنها تمِ سوررئالیستی که در برخی از کارهای اولیه او یافت میشد را تحسین میکردند، اما او را بابت نوستالژی نقاشیهایی مانند دنیای کریستینا، که در آن رویدادهای مهم تاریخی و زیباییشناختی مانند جنگ جهانی دوم، خلاصه گرایی و اکسپرسیونیسم انتزاعی نادیده گرفته شد تقبیح میکردند.
صرف نظر از این موضوع، وایت تبدیل به یک هنرمند ثروتمند شد. هرچند او در گزارشی گفت که از سوی خانوادۀ اولسون به او پیشنهادهایی بابت دریافت هدیه شده بود، کریستینا این موضوع را شدیدا رد کرد. بنابراین در حالی که او به طور غیرمستقیم از تقلا کردن اولسون به عنوان یک فرد معلول سود میبرد اما هرگز چیزی از ثروت آنها به او نرسید و خانوادۀ آنها به زندگی در خانۀ کوچکی که در مزرعه داشتند ادامه داد.
مشکل به نظر میرسد که این نکات بر روی درک و قدردانی ما از نقاشی دنیای کریستینا تأثیری نداشته باشند. در هر حال میتوان گفت کیفیت بصری نقاشی و پالت رنگ آرام و با ثبات و چشماندازی که به تصویر کشیده شده، برای مخاطب جذاب است؛ ولیکن درک دنیای متغییر هنرمندِ مبهمی مثل وایت کار شواریست.
مترجم: هما سلوکی