«ادوارد مونک» هنرمند نامدار نروژي اغلب تنها با شاهکار جاوادنهاش به نام «جيغ» شناخته ميشود، اما اين تصوير فريادگونه فقط بخش کوچکي از دنياي هنري گسترده و متنوع او را نشان ميدهد.
به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايسنا، ادوارد مونک با «جيغ» به عنوان هنرمند تصويرگر اضطراب، بيگانگي و رنج تعريف ميشود. با اين حال، او يک حرفه طولاني، پربار و متنوع داشت و پرترهها، مناظر و سفارشهاي تزئيني خلق کرد. در ادامه با نقاشيهايي آشنا ميشويد که ثابت ميکنند «مونک» بسيار بيش از آن فرياد بزرگ بوده است.
خودنگاره

«خودنگاره با سيگار» اثر «ادوارد مونک» ۱۸۹۵ ميلادي
«ادوارد مونک»(۱۸۶۳–۱۹۴۴) در نروژ بزرگ شد، کودکياش تحت سلطه پرهيزکاري سختگيرانه پدرش و بيماريهاي خانوادگي بود. مادر و خواهر بزرگترش هر دو به سل مبتلا شده و درگذشتند و خواهر کوچکترش دچار دورههايي از بيماري رواني بود. خود مونک نيز دچار وسواس بود که مبادا به بيماري رواني مبتلا شود و بعدها در زندگي تا حد زيادي به دليل اعتياد به الکل دچار فروپاشي رواني شد.
اين خودنگاره، يکي از چندين خودنگارهاي است که مونک در طول حرفهاش کشيد، به يک حس ناپايداري دامن ميزند. هنرمند از دل تاريکي سر برميآورد، به سختي جامد به نظر ميرسد، به طوري که شانهاش با پسزمينه ادغام شده است. شکلهاي مبهم و تقريبا شبحمانند در اطرافش شناورند و چهره مونک رنگ پريده است. سيگار، که نماد مدرني و بوهميگري در آن زمان بود، در انگشتان نازک او آويزان است. مونک با چشماني محتاط طوري نگاه ميکند که از چيزي شبيه نور فلاش غافلگير شده است.
طبيعتگرايي

«عصر» اثر «ادوارد مونک» ۱۸۸۸ ميلادي
آثار اوليه مونک مناظر طبيعي و پرترههاي خانوادگي بودند که به سبک طبيعتگرايي نقاشي شدهاند. تابلو نقاشي «عصر» خواهرش «لارا» را نشان ميدهد که در خارج از خانه تعطيلات خانواده کنار ساحل fjord نشسته است. پالت خنک و شفاف، تأثير «کريستيان کروگ»، معلم مدرسه هنري «مونک» را منعکس ميکند که خود از نقاش واقعگراي فرانسوي به نام « ژول باستين-لپاژ» الهام گرفته بود. رنگهاي لکهدار آبي، سبز و زرد در چمنزار به امپرسيونيسم اشاره دارند.
با دانستن بيماري لارا، انزوا و تنهايي او حالتي غمانگيز پيدا ميکند در حالي که به دوردست نگاه ميکند. همچنين ميتوان تکنيکهايي را ديد که مونک بعدها در کارهايش به کار برد: خط ساحلي موجدار و ترکيببندي با نماي نزديک از پيشزمينه. با اين حال، اين نقاشي حالتي نرم و شاعرانه دارد؛ تمرکز کمتر بر نمادگرايي و بيان احساسات است و بيشتر بر بازسازي يادآور يک عصر تابستاني.
يک هنرمند اروپايي

«ميز رولت در مونتکالرو» اثر «ادوارد مونک» ۱۸۹۲ ميلادي
مونک شايد معروفترين هنرمند نروژ باشد، اما در اوايل کارش سفرهاي زيادي به نقاط مختلف اروپا داشت و با خلاقان مختلف ارتباط برقرار کرد. او در سال ۱۸۸۹ به پاريس رفت تا تحصيل کند و اگرچه اقامتش با مرگ پدرش قطع شد، اين سفر آغاز دورهاي بود که بيشتر در خارج زندگي ميکرد و معمولا فقط براي تابستان به نروژ بازميگشت. آثار او که تحت تأثير فرانسه هستند شامل صحنههايي مانند «خيابان لافايت» است که نماهاي زاويهدار خيابان را مانند کلود مونه و لوسين پيسارو بازآفريني ميکند.
«مونک» در سال ۱۸۹۲ دعوت شد تا آثارش را در برلين نمايش دهد. نمايشگاه تنها پس از يک هفته بسته شد، اما اين اتفاق به حرفه مونک آسيبي نرساند و نمايشگاه بعدا به شهرهاي مختلف آلمان سفر کرد. در پايتخت آلمان، مونک افراد همفکر مانند «آگوست استريندبرگ» نمايشنامهنويس و هنرمند سوئدي را يافت. او همچنين در سال ۱۹۰۴ ، بيست اثر را در نمايشگاهش واقع در وين ارائه داد.
نقاشي «سر ميز رولت» هيجان خفقانآور کلوب شبانه آنري دو تولوز-لوترک را به تصوير ميکشد. سادهسازي مسطح آن يادآور سبک «ترکيبگري» پل گوگن است.
پرترهها

«پرتره فليکس آورباخ» اثر «ادوارد مونک» ۱۹۰۶ ميلادي
«مونک» در طول حرفهاش، پرترههايي از خود، خانواده، دوستان و همچنين به عنوان سفارشهاي هنري نقاشي کرد. اين آثار نسبت به کارهاي ديگرش کمتر شناخته شدهاند، اما بسياري از ويژگيهاي مشابه را دارند: نمادگرايي رنگها، فرمهاي تخت و با لبههاي موجدار و حس شخصيتي ناآرام.
«فليکس آورباخ» فيزيکدان آلماني و حامي هنر بود که بعدها از اکسپرسيونيستهايي مانند «ارنست کرشنر» حمايت کرد و در سال ۱۹۲۴ به «والتر گروپيوس»، سفارش ساخت خانهاش را داد. مونک در پرتره سفارشياي که «آورباخ» سفارش داد، او را به عنوان عضوي موفق از بورژوازي با کت و شلوار، زنجير ساعت و سيگار نشان ميدهد. با اين حال، در چشمانش برق خاصي ديده ميشود و پسزمينه قرمز رنگ و پر از ستاره، اشاره واضحي به «وينسنت ون گوگ» است که شخصيتي شوخ و سرزنده را تداعي ميکند.
بيماري

«کودک بيمار» اثر «ادوارد مونک» ۱۹۰۷ ميلادي
«مونک» در سال ۱۹۰۸ ميلادي براي درمان اضطراب و توهماتش که دستکم تا حدي ناشي از مصرف زياد الکل بود، خود را به يک آسايشگاه در دانمارک سپرد. او هشت ماه در آنجا ماند و اگرچه درمان کامل نبود، به سازماندهي نمايشگاههاي آثارش ادامه داد، اما اين دوره نقطه عطفي در حرفهاش بود. پس از آن کمتر سفر کرد و بيشتر وقت خود را در مناطق روستايي نروژ گذراند و پس از سال ۱۹۱۶ در ملکي که نزديک Ekely خريداري کرده بود.
بيماري و مرگ از دغدغههاي هميشگي «مونک» بودند که با نسخههاي متعدد «کودک بيمار» (شش نقاشي روغني، يک نقاشي با گچ و سه چاپ) که بين سالهاي ۱۸۸۵ تا ۱۹۲۶ خلق کرد، نمايان شدهاند. موضوع ترکيبي از خاطره مرگ خواهرش و خانهبهدوشياي بود که همراه پدر پزشک، انجام داده بود. در نسخه ۱۹۰۷ ميلادي اين مجموعه نقاشيها، ضربههاي وسيع عمودي قلممو و سطح شکسته و ضخيم (امپاستو) باعث شده بوم به نظر برسد که توسط بيماري دريده شده است و رنگ غالب سبز، حالت ناخوشاحوالي دارد. صورت کودک با بالش سفيد ادغام شده، انگار که او تقريبا شبحي است و مادر نيز انگار پيشاپيش براي حادثه ناگزير عزاداري ميکند.
سفارشات عمومي

«خورشيد» اثر «ادوارد مونک» ۱۹۱۱ ميلادي
«مونک» در سال ۱۹۱۱ ميلادي در مسابقه طراحي تزئينات تالار جشن، معروف به «آولا»، در دانشگاه اسلو برنده شد. کميته ميخواست طرحي سنتي باشد که با معماري نئوکلاسيک ساختمان هماهنگ شود و اين مسابقه با جنجال همراه بود. مونک براي پذيرش طرحهايش فشار زيادي آورد، از جمله نمايش عمومي طرحها براي کسب حمايت مردمي و فشار به کميته. با اين حال، در انتخاب رنگهاي ملايمتر و سبکي که به آثار اوليهاش بازميگردد، نشان داد که به خواستههاي محافظهکارانه مکان احترام ميگذارد.
اين يک سفارش بزرگ بود که شامل ۱۱ بوم بزرگ ميشد. مونک کارگاهي مخصوص ايجاد کرد که به اندازه کافي بزرگ بود تا نقاشيهايي تقريبا هشت متر عرض داشته باشند. موضوعات به گفته مونک «هم مشخصاً نروژي و هم جهاني انسانگرايانه» بودند، عناويني مانند «تاريخ» و «منبع» داشتند.
نقاشي «خورشيد»، معروفترين تابلو اين مجموعه نقاشيها، دايرهاي نمادين را نشان ميدهد که نور را از مرکز بوم به صورت خطوط مورب قوي منتشر ميکند که گويي از قاب بيرون ميريزند.
مناظر اواخر دوران هنري

«مردي در مرزعه کلم» اثر «ادوارد مونک» ۱۹۱۶ ميلادي
سبک اواخر «مونک» بيشتر اکسپرسيونيستي با تأکيد کمتر بر موضوعات نمادين، رنگهاي اغراقشده، ضربههاي قلممو بزرگ و درشت بود.
او در حال زندگي در مناطق روستايي بود، در ملکي که قبلا باغ تجاري بوده است و بسياري از آثارش مناظر طبيعي را نشان ميدهند که اغلب کشاورزان و کارگران روستايي را به تصوير ميکشند. اين آثار به کودکياش بازميگردند، اما همچنين اشارهاي به اشتياق هميشگي او به ونگوگ دارند.
در اين نقاشي نيمتنه بالاي شخصيت شکل و رنگ کوههاي پشت سرش را بازتاب ميدهد و پاهايش در زمين ريشه دواندهاند. کلمهاي عظيمي که در دست دارد او را بيشتر به زميني که کشت ميکند پيوند ميدهد.
جيغ

«جيغ» اثر «ادوارد مونک» ۱۸۹۳ ميلادي
نسخههاي متعددي از شناختهشدهترين اثر مونک از جمله نقاشيها و چاپها وجود دارد. طبق گفته هنرمند، اين اثر نتيجه تجربهاي واقعي بود زماني که خورشيد غروب باعث ايجاد ابرهاي خونين سرخ رنگ شد و او تصور کرد خود طبيعت فرياد ميزند. احساسات شدت يافته، استفاده نمادين از طبيعت و رنگ، خطوط موجدار و فاصله مورب اغراق شده همگي در آثار مونک يافت ميشوند. اما پارانويا شديد، تقريبا افراطي «فرياد»، با شکل اسکلتمانند لرزان، مشخصا شديد است.
مونک هنرمندي ظريفتر از آن چيزي است که «جيغ» نشان ميدهد. براي او، زندگي پر از تراژدي و پرتنش است، اما بايد زيسته شود. خانواده و دوستانش، عشق به طبيعت و نروژ، و مشارکت پرشور او در صحنه هنر معاصر در آثارش جشن گرفته شدهاند. هنر مونک هميشه سرشار از ظرافت و ابهام است. و با وجود موضوعات تکرارشونده، آثارش فراوان و متنوعاند.
