زنجیره ژن‌های رازآمیز ؛ یادداشتی از علی فرامرزی در روزنامه شرق



شاید بتوان فرهنگ را چون باغی تصور کرد که انسان‌ها نه‌تنها باغبانان و پرورش‌دهندگان آن که خود نیز تماشاگران و پویندگان این بوستان گونه‌گون و متلون هستند.
در نظربازی ما بیخبران حیرانند/ من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
در این بده‌بستان چندوجهی و گونه‌گون بین انسان و فرهنگ، هنر ثمره و میوه این خلقت آدمی است. هنر تبلور، تجسم و محصول آن چیزی است که تنها بشر به سببش، رسالت یافته است. همان‌گونه که هر میوه و محصولی بیان‌کننده و نشانه‌ای است از چگونگی کیفیت باغ و باغبان آن، هر اثر هنری هم حامل بسیاری از پیام‌های باغ به‌محصول‌نشسته‌آن؛ یعنی مجموعه‌ای از حالات هنرمند، زمانه، جامعه و جغرافیای او است. ازهمین‌روست که برآورد آثار هنری را صرفا با متر و معیارهای حوزه‌های دیگر دانش بشری سنجیدن، فروکاستن از ارزش و جایگاه این محصول حکمت بشری است. این انسان خلاق است که می‌تواند با برکشیدن ماده به پدیده‌ای با محتوای نو و بدیع، هستی نویی به آن ببخشد. شاید بی‌جهت نباشد که گفته‌ شده ملاک‌های هندسه را برگرفتن برای سنجش آثار هنری و فرهنگی، ندیدن یک وجه اساسی آن؛ یعنی هنرمند به‌مثابه پدیدآورنده آن است. ازهمین‌رو گفته شد، دووجهی در ریاضی (سه‌بُعدی) است در هنر- و سه‌بُعدی هندسه (چهاروجهی) در محصول هنری است.
به سبب همین جایگاه و چندوجهی‌بودن فرهنگی است که محصولات هنری توانسته‌‌اند تنها روزنه و پیام‌آوران تمدن‌های متعدد و گونه‌گون بشری در قرون و اعصار گذشته باشند. هر اثر هنری مانند زنجیره‌ای است از ژن‌های مختلف که می‌تواند همه رازها و حکمت‌های انسان زمانه خودش را با خود حمل و به نسل‌های بعد تحفه کند تا صاحبان نظر و اندیشه نسل‌های آینده از آن مهر برگیرند و راز بگشایند که خالقان آن آثار چگونه زیسته‌‌اند و چه‌ها گفته‌اند.
بی‌جهت نیست که در بین انواع رابطه‌های بین ملت‌ها در جهان متکثر کنونی، آثار هنری و تبادلات فرهنگی یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای برقراری ارتباط بین دولت‌ها با هم و ملت‌هایشان با یکدیگر است یا به بیان رسمی، دیپلماسی فرهنگی است. میان‌بر تبادلات فرهنگی هنری، آن‌چنان قدرت و کارکردی می‌توانند داشته باشند که در جوامع برنامه‌ریزی‌شده هدفمند و بلندمدت، دولت‌هایشان بودجه‌ها و سرمایه‌های قابل‌توجهی را به امر تولید، معرفی و تبادل محصولات فرهنگی اختصاص می‌دهند تا هم گفت‌وگویی را بین حوزه‌های مختلف تمدنی شکل دهند و هم رابطه‌ای دیپلماتیک را قوام و دوام بخشند که نمونه‌ای از آن را می‌توان در چند نمایشگاه برگزارشده از هنرمندان دیگر حوزه‌های تمدنی در موزه هنرهای معاصر مشاهده کرد.
به نظر می‌آید مسئولان فرهنگی اخیرا بر اهمیت و کارکرد تبادلات هنری برای عمق‌بخشیدن به ارتباطات بین ملت و دولت ایران با دیگر ملت‌ها و دولت‌ها واقف شده‌اند و حاضرند در این جهت اهتمام و تلاش کنند. بی‌شک باید که جامعه هنری و تجسمی با چشمی گشوده بر این جریان نظاره و ضعف‌ها را گوشزد کند، تا این راه تازه‌بازشده، هم مسیری درست را جهت‌گیری كند و هم به گشودگی و فراخی لازم و هرچه‌بیشتر برسد.
نمایشگاه «تونی کرگ»، مجسمه‌ساز انگلیسی- آلمانی، را می‌توان یک اتفاق دانست در حد و اندازه‌های ایران کنونی. اتفاق‌بودن آن نه‌تنها به‌خاطر جایگاه و موقعیت این هنرمند اروپایی است که او را در سطحی جهانی قرار داده و از هنرمندان طراز اول معاصر معرفی می‌کند، بلکه اندازه آثار، تنوع مواد به‌کارگرفته‌شده و نوع چیدمان آنهاست که مستقیما زیر نظر خود هنرمند انجام شده. اجازه می‌خواهم در تأیید مطالب بالا درخصوص فرهنگ، بخشی از گفته‌های این هنرمند را بیاورم: «فرم‌ها و تصاویری که به‌وسیله هنرمندان به وجود آمده است، به‌ندرت نتیجه خلق بی‌پایه و اساس هستند، بلکه محصول درک آنان از حیات خویش است که به‌نوبه خود می‌تواند دانش، تاریخچه و باورهای درون فرهنگ هنرمند را منعکس کند». تونی کرگ را باید از آن دسته هنرمندان تجسمی دانست که از محتوا به فرم و از تفکر و تعمق به سمت متریال رفته‌‌اند. چنین رویکردی از هنرمندی فلسفه‌اندیش تحقق می‌یابد.
تا آنجا که من می‌دانم، این نمایشگاه محصول تعامل بخش خصوصی در کشور آلمان که در پایان کاتالوگ از آنها نام برده شده و موزه هنرهای معاصر است که همکاری تنی چند از دیگر افراد متخصص نیز در کنار این مجموعه از عوامل مهم شکل‌گیری چنین رویداد بزرگی در حوزه تجسمی است. شاید لازم باشد در اینجا، هم بخش خصوصی داخلی را به اهمیت چنین مسئولیت‌های اجتماعی توجه دهیم و هم مسئولان دولتی را گوشزد کنیم تا با تعامل بیشتر با افراد متخصص، کارهای بزرگی مثل همین نمایشگاه اخیر را سامان بخشند.

logo-samandehi