سمینار ˝در جستجوی گمشده: فریده لاشایی˝ برگزار شد

در این نشست که کاترین دو زگر برای ایراد سخنرانی با عنوان "زیبایی‌شناسی شکننده و کردارشناسی پویای فریده لاشایی " درموزه هنرهای معاصر حاضر شده بود، درباره علاقه‌ خود به هنر ایران گفت: یکی از دلایلی که در دانشگاه به تحصیل تاریخ و باستان‌شناسی پرداختم، سرزمین ایران بود. از آن زمان مشتاق بودم که به ایران سفر کنم و از نزدیک با تاریخ آن آشنا شوم. اما نگاهم به گذشته در اصل لایه‌نگاری و لایه‌برداری از امروز است. آشنایی‌ام با فریده لاشایی نیز به همین شکل است. اولین بار با فریده لاشایی و آثارش در آرت دوبی و بی‌ینال شارجه در سال ۱۳۹۱ آشنا شدم. او در مجموعه آثارش با عنوان "إل أمل"، لایه‌هایی از انیمیشن و نقاشی را بر روی هم سُرانده بود و در میانه‌اش معنا حرکت می‌کرد.

وی ادامه داد: شیوه بیان لاشایی برایم تازگی داشت. به نظرم او در کارش روح زمانه را بازتاب می‌داد، حتی پیش از رویدادهای دوران‌ساز آن روزها، از بهار عربی تا اجاره‌نشینی وال‌استریت. "إل أمل" در سال ۱۳۹۰ آفریده شد. این کار ماهیت آبستره‌ نقاشی را با محتوای سیاسی پیوند زده بود. به همین دلیل از لاشایی دعوت کردم که در هجدهمین بی‌ینال سیدنی و سپس در بی‌ینال مسکو که دبیری آنها را برعهده داشتم آثارش را به نمایش در آورد. در مسکو، موضوع نمایشگاه "باز هم نور" بود که در آن کارهای این هنرمند تأملی در ساختار‌های زمانی‌، مکانی از اقتصاد سرمایه‌داری با تکیه‌اش بر تولید افزوده گرفته تا تکنولوژی‌های نوین بود.

رئیس موزه هنرهای زیبای گن همچنین اظهار کرد: اما زمان و مکان همچنین آن نیرویی تلقی می‌شد که میان همه ما جریان دارد، یعنی نور، یعنی نیروی آفرینش. ما امروز به شیوه فکری تازه‌‏ای نیاز داریم. کار فریده لاشایی در مسکو بر اساس ۸۲ نسخه چاپی فجایع جنگ "فرانسیسکو گویا" شکل گرفت. او به دقت شخصیت‌ها را از این کار معروف "گویا" پاک کرده و فقط چشم‌اندازشان را باقی گذاشته بود. دایره‌ای از نور مثل توپ بازی از تصویری به تصویر دیگر حرکت می‌کرد و یکی‌یکی شخصیت‌ها، حتی اگر برای لحظه‌ای، پدیدار می‌شدند و نظام ظلم و ستم و مصیبت را برملا می‌کردند پیش از آنکه دوباره ناپدید شوند.

دو زگر با بیان اینکه لاشایی در بیست سال گذشته در عالم هنر بیشتر خود را وارد سپهر سیاست کرده است افزود: این کار لاشایی، همچنین به ما این نوید را می‌دهد که راه‌ها و نگرش‌های‌ تازه‌‌ای را برای تخیل، گفتگو، و آفرینش واقعیت‌های سیاسی و فرهنگی بنا بگذاریم. این پدیده امروز نام "بازگشت به مدنیت" به خود گرفته است و کار لاشایی را بی‌شک می‌توان با این عنوان نام‏‌گذاری کرد. به همین خاطر و به خاطر شور وفادار هنرمند است که نام این سخنرانی را "زیبایی‌شناسی شکننده و کردارشناسی پویا فریده لاشایی" گذاشته‎ام.

وی ادامه داد: کارهای لاشایی بستری را برای نگرشی تازه و تکوین تجربه‌ها و درون‌مایه‌هایی متنوع و ملموس فراهم می‌کند که رگه‌هایی از آن را در این نمایشگاه می‎توان یافت. لاشایی زمان و مکانی بالقوه را نه در دنیایی دیگر، گم‌گشته در آرمان‌ها، بلکه در الان و اکنون پیشنهاد می‎دهد.

دو زگر با بیان اینکه لاشایی از جمله زنان هنرمند با شهامتی به شمار می‌آید که از دهه پنجاه شمسی به بعد راه‌ها را برای دیگران هموار کرده اظهار کرد: وقتی که دبیر نمایشگاه "درون آنچه که به چشم می‌آید: نگرشی محدب به هنر در قرن بیستم از منظر، خاستگاه، و آوردگاه زنانگی" بودم کارهای سه دوره متفاوت از هنرمندانِ زنِ قرن بیستم را (در فاصله سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۴۰ و دهه ۱۳۸۰ شمسی) جمع کردم که هر یک سرکوب دگراندیشی و بزرگداشت دشمن‌جویی را نه با ابزار قدرت که با رفتن به سمت آنچه که ملموس نیست، آنچه که چندتکه است، دربرگیرنده است، سهامی است، نرمش‌پذیر است موضوع خود قرار داده بودند. بسیاری از هنرمندان زن کمتر شناخته شده در صحنه جهانی، مثل لاشایی به جای اینکه با استفاده از ابزار موجود الگوپردازی و راه و رسوم قدیمی را تکرار کنند، به بیانی کاملا مستقل رسیدند. او گاه در روش پیش‌گرفته و تعهد سیاسی‌اش مرا به یاد "نانسی اسپِرو" می‌انداخت که وقتی بیماری این دو را به زیر آورد با کمک دستیاران و با آگاهی کامل از وحشت و ظلم حاکم در جهان برای ساختن دنیایی بهتر به کارشان ادامه دادند. در رنگ‌به‌رنگی و شکنندگی کارهایش، لاشایی هنرمندانی چون "اِوآ هسه" را به یادم می‌آورد؛ از نظر طنز، ویدئوهای "نشانه‌شناسی مطبخ" و "علائم حیاتی" مارتا روس‌لر که به دهه پنجاه شمسی باز می‌گردد. پایداری لاشایی در به میان آوردن خشونت و سرکوب به بیان هنری و کنشی آنناماریا ماجولین در زمان استبداد در آرژانتین و برزیل شباهت دارد.


جرمانو چلانت

وی ادامه داد: لاشایی در جایی تاکید کرده است که "کار با شیشه خیلی روی کارهایم تأثیر گذاشت." و اینکه "درخشندگی رنگ‌ها و نور برایم عنصر خیلی مهمی شد. دوست دارم نور را مثل یک حجم در کارهایم داشته باشم." او با موادی شکننده کار می‌کرد، انگار جزوی از شکنندگی بدن او به هنگام دست‌وپنجه نرم کردن با سرطان بود که از برون و درون او را می‎نواخت. در این ایام سرگشتگی و دشمنی، لاشایی دقیقاً همان چیزی را به مردم داد که بدان نیاز داشتند: زیبایی، سبکی، شادی، و شکنندگی برای مقابله با خشونت و دعوت از امید و شور، و این همه را در مجموعه آثار لاشایی می‌بینیم، تا لحظه آخر زندگی‌اش، و بخصوص در "إل أمل" (امید)، آن را شاهدیم. نیروی او نیروی شفاف، بیان‌ناپذیر و زی‌گذر است.

لاشایی آیینه تاریخ دوران خود

در ادامه این مراسم جرمانو چلانت دیگر کیوریتور این نمایشگاه درباره نحوه شکل‌گیری نمایشگاه "در جستجوی گمشده" به گفتگو پرداخت. چلانت در ابتدای سخنان خود درباره اساس همکاری خود برای برگزاری نمایشگاهی از منتخب آثار فریده لاشایی در موزه هنرهای معاصر تهران گفت: زمانی که مانلی کیکاووسی از من خواست تا برای برگزاری نمایشگاهی از کارهای مادرش، فریده لاشایی، همکاری کنم، پی به مشابهت‌های زیادی میان هنر در ایران، که با آن آشنایی ابتدایی پیدا کرده‌ام و وضعیت هنر در اروپا بین سال‌های ۱۳۲۴ تا ۱۳۵۹ یافتم. پس از پایان فاجعه جنگ جهانی دوم، اروپا به طور کل و ایتالیا، که با آن آشنایی بیشتری دارم، در پی هویت فرهنگی دیگری بود که با توسل به آن بتواند خود را از بند محدودیت‌های رسمی و زیبایی‌شناختی برهاند. این محدودیت‌ها تا آن زمان طبیعی تلقی می‌شد، ولی در حقیقت عقیدتی بود. به همین خاطر است که از اوایل سال‌های ۱۳۴۰ کارهای من بر زبان تصویری و زیبایی‌شناختی‌ای استوار بوده که فعالیت‌ها و سویش‌های ایتالیا را در بافتار جهانی تعریفی نو کند، نمایشگاه‌هایی که به راه انداختم شاهدی بر این مدعاست. در "هویت ایتالیایی" در سال ۱۳۶۰ در مرکز پمپیدوی موزه ملی هنر مدرن پاریس کوشیدم پیچیدگی هنر در ایتالیا را از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۹ به دید بیاورم. نیت‌ من این بود که، چه در بخش‌های مختلف نمایشگاه و چه در کاتالوگ، پیچش‌های فرهنگی را بازتاب دهم که منجر به ظهور طیف متنوعی از کارهای تجسمی نقاشان و مجسمه‌سازان ایتالیا شده است. در سال ۱۳۷۳ هم در موزه گوگنهایم نیویورک در نمایشگاه "دگردیسی ایتالیایی، ۱۳۲۲-۱۳۴۸" هدفم ارائه سامانه فراگیر خلاقیت در ایتالیا بود. در این نمایشگاه علاوه بر هنرهای تجسمی بخش‌هایی نیز به سیاست، ادبیات، سینما، معماری، موسیقی، طراحی، عکاسی، و طراحی لباس اختصاص داده شد، که به این آخری تا به حال در هیچ نمایشگاهی پرداخته نشده بود. تلاشی بود برای سخن‌گفتن از پویش آوانگاردی که دیگر تاریخی نبود، بلکه معاصر بود، زنده بود و در زمان، و خود را از قید گذشته‌ای تراژیک رهانیده بود. در این نمایشگاه‌ها دورنمایی پیش‌رو قرار می‌گیرد که فرهنگ در حال شکل‌گیری را نمایش می‌دهد. به این ترتیب، کار ما باروری کار‌های نظری، شاعرانه، روشنفکرانه و کاربردی است که نیروی روشنفکری یک ملت را در زمان‌های دشوار زنده نگه می‌دارد.

وی در ادامه با اشاره به اینکه فریده لاشایی به عنوان هنرمند زن بخشی از رویکرد او به هنر در بستر اجتماع را شکل داده است، اظهار کرد: فریده لاشایی نماینده غنا و پیچیدگی یک هنرمند و یک روشنفکر است، زنی که در دوران دشواری از تاریخ سیاسی ایران زندگی کرده است و این دشواری‌ها را در آئینه کارهایش، از نقاشی گرفته تا شعر، نمودار می‌کند. راه او آکنده است از ترس‌ها و بست‌ها، مهاجرت‌ها و مصیبت‌ها، هم از جنس اجتماعی و هم شخصی‌اش و همه در کارهای فریده لاشایی دیده می‌شود. رفت‌ و‌ آمدهای او از هنر به طراحی، از ادبیات به فیلم، کلیتی را شکل می‌دهد که پژواکی است از هستی این هنرمند. اینها همه تلاش انسانی است هوشیار و حساس که از خود چیزهایی به یادگار می‌گذارد؛ برای همین، بازگو کردن داستان زندگی فریده لاشایی و تعامل او با جامعه‌اش در یک برهه زمانی و مکانی است. او از راه تصویر و نوشته، اشاره و واژه، روایت می‌کند و به ما بینش تکرارناپذیر زنی را ارائه می‌دهد که هم به عنوان زن و هم به عنوان مادر، هم به عنوان یک روشنفکر و هم موجودی اجتماعی، خود می‌نماید. او به تصاویرش از ایران و هویت‌اش نقب می‌زند بدون آنکه به تعریف مشخصی از آنها برسد و از تاریخ و غنای شاعرانه سرزمین ایران می‌گوید. او قهرمان داستانی نامرئی و ناملموس است، داستانی روحی و حسی، که از الیاف رخ‌دادهای زندگی‌اش بافته شده، هر آنچه که از گذشته به جا مانده و در عین حال نیرو و شور یک کشور، که از راه نوشته‌ها و نگا‌ها سپیده می‌زند و ویژگی‌های فرهنگی را برمی‌تاباند که باستانی و بخصوص معاصر است.


کاترین دو زگر

این کیوریتور جهانی روشی را که برای بازگو کردن ماجراهای زندگی و هنر این بانوی هنرمند گزیده است، اینگونه شرح داد: منطقی که به همراه فریار جواهریان دنبال کرده‌ام بازنمایی تکرارناپذیری مسیر زندگی فریده لاشایی است. برای این کار، دنیای فریده را در بستری تاریخی و جهانی بررسی می‌کنم. مدیریت موزه هنرهای معاصر تهران درهای گنجینه‌ موزه را سخاوتمندانه به رویم گشود تا از آثار آن، از آمریکا گرفته تا اروپا و ایران، برای بسترسازی سپهر هنری فریده لاشایی، از تولید فرم و نماد گرفته تا ایده و رنگ، استفاده کنم. از فرانسیس بیکن تا آلبرتو جیوکومتی، از ویلم دِکونینگ تا فرانز کلاین، از جسپر جونز تا ری لیختن‌اشتاین، از سهراب سپهری تا منصور قندریز، از بهمن محصص تا بهجت صدر، و از کلائس اُدنبُرگ تا اندی وارهول، جهان هنر فریده لاشایی از زندگی موج می‌زند.

چلانت ادامه داد: توجه من نه تنها به کارهای تصویری و مجسم فریده که به تمام نمودهای خلاق زندگی‌اش بوده است، از شیشه‌گری در استودیو رایدل تا برگردان‌های او به فارسی (کارهای برتولت برشت و ناتالیا گینزبورگ) و همکاری‌اش با نشریه‌های مختلف و داستان‌های کوتاه و بلندش. برای سخن‌گفتن از ارتباط میان جهان هنر و کارهای فریده، تصمیم بر این شد که نمایشگاه با پیش‌گفتاری آغاز شود که روی دیوارها با پس‌زمینه خاکستری می‌آید. این پیشگفتار بافت زندگی فریده لاشایی را مثل روز می‌کند. این قسمت از جکسون پولاک شروع می‌شود و به آگنس مارتین و فرانسیس بیکن و سای تئامبلی می‌رسد. این لحظه‌ای بارور در زمان است. نمایشگاه از آن پس به کارهای خود هنرمند می‌پردازد، که از دوران بلوغ او شروع می‌شود و ملهم از هنرمندانی چون کلود مونه و تولوز لوترک است. نمایشگاه سپس توجه‌اش را به وجوهی از زندگی شخصی و اجتماعی هنرمند می‌دهد با کمک گرفتن از اسنادی که در محفظه‌های شیشه‌ای قرار گرفته است. چیدمان از اینجا به تکامل حرفه‌ای نقاشی‌های فریده لاشایی می‌رسد و گاه کارهای‌اش را در کنار کارهای مارک روتکو، مارینو مارتینی، و جیاکومتی می‌گذارد، و از این راه ویژگی‌های کارهای هنرمند را در جهان هنر و در ایران باز می‌نماید.

او در پایان گفت: نمایشگاه به طور کل تأییدی است بر تقاطع‌پذیری فرد و تاریخ، عرصه ملی و بین‌المللی، حوزه شخص و محیط، برای برجسته نمودن شخصیت فریده لاشایی، که افکار و فعالیت‌های خاص خودش را داشت و بنیانی استوار که به واسطه آن توانستد هویت معاصر ایرانی را برای خود بازبیند.

منبع:هنرآنلاین

logo-samandehi